ســــــــــــــــــــــــنــــــــــــــــــــا نیــــــــــــــــــــــــوز
قدیــــــمــــــــی ترین وبـــــــــلاگ روســـــــــتای ســـــــــــنا
درباره وبلاگ


سلام امیدوارم حالتون خوب باشه براتون آرزو میکنم روزی سرشار از موفقیت و کامیابی مدتی رو به دلایل مختلفی نبودم اما حالا باز برگشتم با امید به خدا و یاری شما فرهیختگان گرامی؛؛؛ اما یه دست صدا نداره دوست دارم دست به دست هم بدیم و تلاش کنیم برای ساختن و ابادانی روستای عززمان سنا دیار مهربانی های کم رنگ شده میخواهم بار دیگر قلم بچرخانم و بنویسم از کاستی ها و کمی ها از ساختن ها و ساخته های اینده از تلاش های مستمر مردم روستایم اما در این راه نظرات انتقادات و پیشنهادات سازنده شما مرا کمکی شگرف خواهد کرد پس منتظر دیدگاه های شما فرهیختگان گرامی هستم کوچک شما علی همرائیان نژاد 09175100853
آخرین مطالب

آری رسم آدمیان اینگونه است تا وقتی هستی و دوره دوره توست آنچنان تو را در آغوش می گیرند که انگار عضوی از اعضای بدن انها هستی و اما وقتی شرایط اندکی عوض میشود تو را به دست طوفان  فراموشی می سپارند.

چقدر این رسم رسم بدی است اما تو میتوانی تلافی کنی و خود را از دیده پنهان کنی اصلا نایاب شوی و پیدا نشوی تا مثل جدت محترم و بزرگوارت شوی و در طلبت به سر و سینه زنند.

آری در این ماه بزرگوار به تو خیلی بی احترامی شد خیلی ها از تو روی برگرداندند  از تو که همه چیزشان بوی در وقت نداری دستشان را می گرفتی هر وقت مهمان ناخوانده ای می رسید شب یا روز با انها همنشین می شدی و حتی خم به ابرو نمی اوردی  تو که تنها یاور فقرا و مستمندان بودی و خواهی بود اما همین فقرا هم در این ماه تو را فراموش کردند به دل نگیر تو بزرگی علیرغم ان هیکل کوچکت مهربانی، به اندازه یک شاخه گل اما هر چه باشد از قدیم گفته اند بازگشت همه به سوی توست  دوباره همه به سمت تو می ایند دارا و ندار فقیر و بیمار  زن و مرد جوان و نوجوان همه و همه می ایند و اینبار نوبت توست که خودت را بالا بکشی نمیگویم قهر کن اما این فرصت را داری  اری با تو هستم ای تخم مرغ ای غذای لذیذی که در ماه رمضان از خیلی خانه ها رخت بر بستی و رفتی در این ماه جدت مرغ به بی نهایت رسید و مردم در صفهای طولانی مرده اش را به یغما می بردند چه دعواها که بر سر جدت نشد چه فحش ها به هم که داده نشد اما تو بیا و آقایی کن با تو هستم ای تخم مرغ ای با ارزش تر از الماس  دوستت داریم .

تقدیم به همه عاشقان تخم مرغ دوست  املت دوست دو پیازه با سیب زمینی  عاشقان کوکو و سایر هم خانواده هایش

با تشکر

علی همرائیان نژاد

 

جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, :: 8:49 :: نويسنده : علی همرائیان نژاد

مسئله ‌فلسطین ‌امروز مسئله ‌اول‌ جهان ‌اسلام ‌است‌.

(مقام معظم رهبری)

مردم متدین  و انقلابی روستای سنا با حضور پر شور خود در راهپیمایی روز قدس انزجار و نفرت خود را از رژیم غاصب اسرائیل و استکبار جهانی اعلام نمودند و بار دیگر با آرمان های امام راحل و مقام معظم رهبری تجدید بیعت نمودند . راهپیمایی روز قدس در روستای سنا از پایگاه مقاومت مقداد تا مسجد امام خمینی روستا برگزار گردید وبعد از قرائت قطعنامه به گلزار شهدا رفتند  و با قرائت فاتحه از دستاورد های انان تجلیل و تشکر کردند .

 برادر بزرگوار جناب آقای ناصر صفائیان

از زحمات و تلاشهای شبانه روزی شما در جهت بهبود و ترقی ورزش روستا بخصوص فوتبال این دیار صمیمانه تشکر و قدر دانی میکنیم .

حذف تیم فوتبال جوانان چیزی از ارزشهای شما و فوتبال این روستا کم نخواهد کرد  زیرا همه میدانیم که شما وقت و انرژی خود را صرف این مسابقات کردید وچیزی کم نگذاشتید امیدواریم که در ادوار بعدی شاهد نتایج چشمگیر وموفقیت فوتبال این روستا در تمامی رده های سنی باشیم. 

با آرزوی  قبولی طاعات و عبادات شما  

التماس دعا

مدیریت اولین و قدیمی ترین وبلاگ روستای سنا  

علی همرائیان نژاد

 

 

چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 13:53 :: نويسنده : علی همرائیان نژاد

 

گیاه لگجی(کبار) گیاهی بومی منطقه ما که ثروتی ناشناخته است، بی اختیار از کنار آن می گذریم و برایمان جز زینت فصلی سفره هایمان ارزش دیگری ندارد. و نمی دانیم که این گیاه ناشناخته در داخل کشورمان چه طرفدارانی در خارج از کشور و به خصوص در مناطق مدیترانه ای نظیر مراکش، اسپانیا، ایتالیا، پرتغال و یونان دارد.

 

به گزارش «استان نیوز»، از این گیاه در اسپانیا نوعی سس به نام سس کبار تهیه می‌شود که بسیار خوش عطر و طعم است و کمی به سس خردل همراه با فلفل سیاه شباهت دارد. غنچه آن به عنوان ادویه در تهیه سس، کره، پنیر و در تزیین غذا و سالاد به مصرف می‌رسد. میوه‌های نارس و ریز پس از برداشت درون سرکه یا آب نمک نگهداری می‌شوند و ترشی خوشمزه‌ای محسوب می‌گردد. میوه که طعمی تند و تیز اما دلچسب و عطر مخصوصی دارد همراه با پیتزا، گوشت، ماهی و یا درون سالاد و همراه با انواع ساندویچ به مصرف می‌رسد. میوه به صورت پخته نیز همراه انواع سبزیجات مورد استفاده قرار می‌گیرد.

 

 

یک ظرف شیشه ای ۲۰۰ گرمی با کیفیت خوب این گیاه حدود ۵ $ به فروش می رسد . آمریکا نیز بیش از ۵ ملیون دلار هر ساله از این کشورها واردات این گیاه را دارد .

 

 

کاربرد اصلی این گیاه در سالادها یا سسها ، استیک های ماهی ، مرغ و گوشت می باشد ، و همچنین از این گیاه برای ساختن مواد آرایشی که پوست خشک را اصلاح می کند و در ساختن داروهای خاصی استفاده می شود . براساس نوع کاربردهای ذکر شده این گیاه می تواند به عنوان یک سبزی خوراکی یا یک داروی گیاهی مورد استفاده قرار گیرد .علاوه بر این کاربردهای غذایی ، این گیاه میتواند به عنوان گیاهان زینتی ، گلهای زیاد آن خیلی جاذب و سبز سیر درخشان کاربری شود . گیاه همچنین می تواند برای کنترل فرسایش خاک بویژه بر روی زمین های شیبدار که آبیاری در آنها سخت است و فرسایش خاک خیلی زیاد است ، توصیه می شود کاشته شود.

 

 



http://www.sook.ir/

 

 

منبع سایت خبری سوک

رييس مجمع نمايندگان استان بوشهر در نامه اي به وزير بهداشت خواستار آن شد كه بجاي دريافت وثيقه 400 ميليون توماني از دانشجويان بوشهري متقاضي رشته دندانپزشكي، از طريق 3 شيوه جايگزين اقدام شود.
به گزارش «حليج فارس»؛ سيدمحمد مهدي پورفاطمي در نامه اي كه خطاب به دكتر مرضيه وحيد دستجردي نوشته، با اشاره به شرط دانشگاه علوم پزشكي بوشهر مبني بر گذاشتن وثيقه 400 ميليون توماني جهت پذيرش در مقطع  دستياري دندان پزشكي به عنوان سهميه بومي، يادآور شده: "كل دارايي اغلب واجدان شرايط براي تحصيل در اين رشته به 50 ميليون تومان نمي رسد و ارزش املاك روستايي هم به اين ميزان نمي رسد، از اين رو پيشنهاد مي شود به جاي اين وثيقه، شيوه هاي ديگري نظير سفته، تعهد محضري چند كارمند، عدم ارائه مدرك تحصيلي تا پيش از انجام تعهد خدمتي  به وزارت بهداشت و ... جايگزين شود تا سهيمه بومي استان از تحصيل در اين رشته محروم نشوند."

 


 


براساس گزارش دفتر نماينده دشتي و تنگستان در مجلس، در پي اين درخواست، معاون پارلماني وزير بهداشت به دكتر سنگي از مديران وزارتخانه دستور داده تا موضوع در نشستي با يكي از ذي نفعان ماجرا پيگيري و نتيجه اعلام شود.
رشته دندان پزشكي از سال گذشته در دانشگاه علوم پزشكي بوشهر ايجاد شده كه امسال با پيگيري هاي صورت گرفته، براي مقطع دستياري سهميه ويژه جهت جذب بومي ها دريافت شده است.
اما دانشگاه بوشهر به منظور اخذ ضمانت از قبول شدگان جهت ارائه خدمت 3 برابر زمان تحصيل به وزارت بهداشت، شرط وثيقه گذاشتن ملكي به ارزش 400 ميليون تومان را پيش پاي آنها گذاشته است.
دانشجوياني كه امكان پذيرش به عنوان سهميه بومي بوشهر در مقطع دستياري دندان پزشكي را دارند، اكنون از نداشتن ملك 400 ميليوني براي وثيقه گلايه دارند و مي گويند: اين موضوع فرصت پذيرش را از آنها گرفته و براي دانشجوياني فراهم مي كند كه امكانات مالي بيشتري دارند.
هفته گذشته نيز امان الله شجاعي عضو شوراي شهر بوشهر از اين پيش شرط براي پذيرش سهميه بومي در دستياري دندان پزشكي انتقاد كرده و گفته بود: "قرار نبود در انقلاب اسلامي هر كه پول و ملك بيشتري دارد، زمينه استفاده از امكانات دولتي نظير پذيرش به عنوان سهميه بومي را داشته باشد، اتفاقي كه اكنون رخ داده و آنهايي كه از تامين وثيقه 400 ميليون توماني عاجزند، جاي شان را به پولدارها خواهند داد."
شجاعي پيشنهاد كرده بود بجاي اين وثيقه از سفته و شيوه هاي جايگزين ديگري كه بتواند خدمت دانشجويان به وزارت بهداشت پس از فارغ التحصيلي را  ضمانت  كند، جايگزين شود تا نگراني دانشجويان بومي برطرف شود.

منبع خبر:سایت خبری خلیج فارس

http://pgnews.ir/

چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 8:53 :: نويسنده : علی همرائیان نژاد

خوب امروز میخوام به یه موضوع بپردازم  که شاید برای شما هم جالب باشه و این موضوع چیزی نیست جز پروژه های عمرانی روستا  که بعضی ها دوست دارن اون رو به نام خوشون تموم کنن سوا از اینکه بعضی پروژه ها هستن که پروژه ملی نام دارن و دولت اونا رو تصویب میکنه یا نهاد های زیر مجموعه به صورت غیر مستقیم و با توجه به ساختار سازمانی خودشون و خدمت رسانی به مردم عزیز .

در این بین بعضی ها هم پیدا میشن که این پروژه ها رو با نام خودشون میخوان تموم کنن و مردم رو گول بزنن بله ما از زحمات شما تشکر میکنیم مرسی مرسی و نیم خیلی هم کار خوبی کردید اما صادق باشید.

اول در مورد سالن ورزشی روستا که اصلا شما نقشی درش نداشتین و اگه داشتین به این وضع و حال نبود شما فقط بلدین سه ماه سه ماه تمدید کنین البته دروغتون رو که تا سه ماه آینده تحویل داده میشه 

دوم در مورد فضای سبز ورودی روستا  که معاونت عمران روستایی   بنیاد مسکن  مجری این طرح هستش و شما کاره ای نیستین اینو خیلی ها نمی دونن 

سوم در مورد چمن مصنوعی که نماینده محترم شهرستان دشتی و تنگستان آقای پور فاطمی مصرانه پیگیر این کار بودن  و بودجه این طرح رو گرفتن اون هم بخاطر شما نبود کسایی تو این روستا هستن که از ایشون خواستن خودتون هم خوب می دونید 

چهارم طرح نو سازی مدارس که طرح ملی محسوب می شه و مدارس زیادی تخریب و مدارس نو جای اون ساخت شده این هم یکی دیگه پس نیازی به این همه مانور نیست که من انجام دادم من انجام دادم شما اگه قرار بود کاری کنین از جوانان روستا شکایت نمی کردید نمونش خود من که اگه بگید دروغ میگم نامه اسکن شده اون رو تو وبلاگ میزارم تا مردم همه ببینن که شما که شعار اتحاد و همبستگی و انسان دوستی رو سر می دید چطور جوانان روستا رو به چالش می کشید نه تنها من بلکه  افراد دیگه وچیز های دیگه ای هم هست که اینجا جاش نیست  بگم.

با این کارها و سیاه نمایی ها که نمیشه تو دل مردم جا شد  شما اگه راست میگید به فکر ابادانی این روستا باشید مردم ما نیاز اصلیشون پیگیری کردن مشکل سد روستاست پیگیری کردن زمینهایی هست که قراره منابع طبیعی ازشون بگیره با این که سالهای زیادی رو این زمینا زحمت کشیدن مشکل مردم ما ساخت مدرسه نیست اخه با کدوم دانش اموز شما خودتون همه از سنا رفتین بچه هاتون رو بردین چه فایده داره مدرسه نو باشه وقتی دانش اموز نداشته باشه یه کم عاقلانه فکر کنین یه کم واقع بین باشین چرا دوست دارین خودتون رو گول بزنین .

روستای ما از نظر فرهنگی چقدر پیشرفت کرده چرا این روستا با این جمعیتش باید فرقه فرقه بشه چرا باید با هم مشکل داشته باشیم چرا هم فکری نباشه چون شما دوست ندارین اینطور باشه .

مشکل مردم ما آسفالت کردن کوچه نیست مشکل مردم ما جاده های بین مزارع اوناست به نظر من این واجبتره البته کوچه هم نیازه ولی خوب همیشه اولویت با مهمتره .

شما خودتون دارین مسبب برخی از مشکلات میشین خواسته یا ناخواسته اما به روی خودتون هم نمیارید.

حرف واسه گفتن زیاده اما به همینش بسنده میکنم و میدونم که هم خودتون و هم مردم کاملا این چیزا رو خوب میدونن پس لطفا  هیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــس 

 

400

اگر من از مظلومیت رهبر بگویم شاید دلتان خون بشود ، خیلی مظلومند ایشان این موضوع را من با یک واسطه می گویم .
 
با یکی از محافظ های آقا در حرم امام رضا (ع) روبروی ضریح،دو به دو با هم بودیم گفتم از آقا چه خبر ؟میگفت ما روزهای دوشنبه، ( این را میگفت و گریه میکرد ) می رویم به خانواده شهدا سرکشی میکنیم .  آقا می فرمودند به خانواده شهدا نگویید که ما می آییم که به زحمت نیافتند .یک ربع قبل آقا در ماشین هستند ما درب میزنیم و میگوییم آقا می خواهند تشریف بیاورند منزل و یک سلام و علیکی با مادر و پدر شهید نمایند .
 
یکبار رفتیم درب خانه دو شهید، من خودم رفتم دیدم درب باز است و آب و جارو کردند.  درب زدم ، مادر شهید آمدند دم درب و گفتند:  آقا کــــــــــو .گفتم: کدام آقا ؟گفت : مقام معظم رهبری کجاست ؟گفتم : شما از کجا می دانید ؟شروع کرد به گریه کردن، گفت دیشب خواب بچه هام را دیدم، بچه ها آمدند گفتند خوش بحالت، فردا سید علی می خواهد بیاید خانه تان . اینجا که رسید، مقام معظم رهبری هم رسیدند به درب خانه .بعد مادر شهید گفت من خواب دیدم که امام هم تشریف آوردند و گفتند فردا سید علی آقا می خواهند بیایند، ما هم تبریک می گوییم . و یک مطلبی هم امام فرمودند و پیغام دادند که من به شما بگویم . مقام معظم رهبری فرمودند چه پیغامی !؟  مادر شهید گفتند : امام فرمودند سلام ما را به سید علی آقا برسانید و به ایشان بگویید اینقدر از خدا طلب مرگ نکن ! فرج نزدیک است انشاءالله   آقا خیلی گریه کرد .
 
                                  
 
حجت الاسلام دانشمند :
 
مظلوم است آقا . یک کاری نکنیم که اگر گره ای نمی توانیم باز کنیم ، لااقل گره بر گره نیاندازیم .این واقعاً ظلم است ، خدا نمی بخشد .در این دنیا مرکز شیعه فقط ایران است . افغانستان ، پاکستان ، مصر ، عربستان و عراق را ببینید . در ممالک اسلامی کجا شیعه همه کاره است ، ایران مرکز شیعه است ، دل امام زمان ( عج ) به شما بسته شده و  امید امام به شماست .
 

منبع خبر: http://shia-mahdi.com/cat-17.aspx

سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 12:28 :: نويسنده : علی همرائیان نژاد

 با سلام و قبولی طاعات و عبادات

خوب صبح امروز همینطور که گفته بودم مراسم قربانی انجام شد و گوشتش رو به کمیته امداد فرستادن تا بین نیاز مندان تقسیم بشه .

بازم از برادر عزیزمون عیسی کریمی تشکر میکنیم که زحمت این کار رو کشیدن

دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: 17:55 :: نويسنده : علی همرائیان نژاد

 

«لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى‏ مِنْكُمْ كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداكُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنينَ» (الحج، 37)
هرگز گوشت‏ها و خون‏ها (ى قربانيان) به خدا نمى‏رسد. ولى تقوا و پرهيزكارى شما است كه به خدا مى‏رسد. خداى توانا اينگونه آن قربانيان را براى شما مسخر كرده تا شما خدا را براى اينكه هدايتتان نموده بزرگ بشمريد. [يا محمّد] تو اين بشارت را به نيكوكاران بده‏.

************

خوب همینطور که اطلاع دارید این چند هفته اخیر چند تا از جوانان این روستا در دو حادثه متوالی جانشون رو از دست دادن جوانانی که عزیز بودن و تازه داشتن به روزای اوج زندگی نزدیک میشدن و شیرینی زندگی رو تازه داشتن تجربه می کردن .

به همین دلیل مردم روستا با همکاری چند از جوانا ن تصمیم گرفتن که برای رفع بلا قربونی بدن و این کار انجام نمی شد مگر با همت شما مردم عزیز و حالا قراره که فردا صبح  یعنی صبح روز سه شنبه همزمان با طلوع آفتاب در ورودی روستا این کار رو انجام بدیم  امیدوارم که با این قربونی  تمام بلایا از این روستا دفع بشه و دوباره شادی و شعف بین مردم برگرده  از خدا میخوایم که به ما کمک کنه و این قربونی رو از مردم این روستا قبول کنه.

من تشکر میکنم از همه کسایی که کمک کردن تا این کار انجام بشه مخصوصا از آقای عیسی کریمی که واقعا تلاش زیادی کردن و زحمت این کار رو کشیدن .امیدوارم که این فرهنگ جا بیفته و هر ساله مردم قربونی بدن برای سلامتی خودشون و جوانان عزیزشون .

امیدوارم که فردا صبح مردم تو مراسم قربونی شرکت کنن .

با تشکر

 

دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: 12:28 :: نويسنده : علی همرائیان نژاد

آری رسم آدمیان اینگونه است تا وقتی هستی و دوره دوره توست آنچنان تو را در آغوش می گیرند که انگار عضوی از اعضای بدن انها هستی و اما وقتی شرایط اندکی عوض میشود تو را به دست طوفان  فراموشی می سپارند.

چقدر این رسم رسم بدی است اما تو میتوانی تلافی کنی و خود را از دیده پنهان کنی اصلا نایاب شوی و پیدا نشوی تا مثل جدت محترم و بزرگوارت شوی و در طلبت به سر و سینه زنند.

آری در این ماه بزرگوار به تو خیلی بی احترامی شد خیلی ها از تو روی برگرداندند  از تو که همه چیزشان بوی در وقت نداری دستشان را می گرفتی هر وقت مهمان ناخوانده ای می رسید شب یا روز با انها همنشین می شدی و حتی خم به ابرو نمی اوردی  تو که تنها یاور فقرا و مستمندان بودی و خواهی بود اما همین فقرا هم در این ماه تو را فراموش کردند به دل نگیر تو بزرگی علیرغم ان هیکل کوچکت مهربانی، به اندازه یک شاخه گل اما هر چه باشد از قدیم گفته اند بازگشت همه به سوی توست  دوباره همه به سمت تو می ایند دارا و ندار فقیر و بیمار  زن و مرد جوان و نوجوان همه و همه می ایند و اینبار نوبت توست که خودت را بالا بکشی نمیگویم قهر کن اما این فرصت را داری  اری با تو هستم ای تخم مرغ ای غذای لذیذی که در ماه رمضان از خیلی خانه ها رخت بر بستی و رفتی در این ماه جدت مرغ به بی نهایت رسید و مردم در صفهای طولانی مرده اش را به یغما می بردند چه دعواها که بر سر جدت نشد چه فحش ها به هم که داده نشد اما تو بیا و آقایی کن با تو هستم ای تخم مرغ ای با ارزش تر از الماس  دوستت داریم .

تقدیم به همه عاشقان تخم مرغ دوست  املت دوست دو پیازه با سیب زمینی  عاشقان کوکو و سایر هم خانواده هایش

با تشکر

علی همرائیان نژاد

 

 ما مردم روستای سنا ضمن ابراز همدردی با مردم شمال غرب کشور؛کشته و زخمی شدن تعدادی از هموطنان عزیزمان در واقعه زلزله در شهرستان‌های اهر، ورزقان و هریس آذربایجان شرقی را تسلیت میگوییم.
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برای دیدن تصاویر به ادامه مطلب مراجعه نمایید.



ادامه مطلب ...
جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: 11:52 :: نويسنده : علی همرائیان نژاد

او مرد عدالت بود وتنها مرد عدالت باقی خواهد ماند این دنیا دیگر فردی همتای علی را به خود نمیبیند ا ظهور منجی عالم بشریت که از سلاله اوست .

علی مرد میدان بود مرد میدان نبرد مرد میدان عدالت مرد میدان داوری و مرد میدان انسانیت او یاور ستمدیدگان و مظلومان بود او پادشاهی بی نظیر و حکمرانی عادل بود  علی از فرط عدالت فرقش  به دو قسمت مساوی تقسیم شد  علی اسطوره مردی و رشادت است او تنها فردی بود که میتوانست علی باشد .

علی زاده خانه خدا بود و در خانه خدا شهید شد .

کیست که علی را بشناسد کاس جرعه ای فقط جرعه ای ناچیز از دریای بی کران بزرگی و عدالت و مردانگی اش را به ارث برده بودیم کاش در این دنیای فانی کسانی بودند که با پیروی از اخلاق علی زندگی خود را بسازند .

این روز ها و شب ها آسمان بوی علی را می دهد بوی غربت فاطمه را بوی گریه های حسنین و زینبین  بوی خون بوی اشک بی امان  بوی خوب عبادت

این روزها دلها غمگین است و غم گسار انگار یتیمان کوفه علی را صدا میزنند آخر انان الان بعد از گذشت قرن ها سکوت خود را شکسته اند و علی را صدا میزنند.

در این روز ها آرزو میکنم مولا علی گوشه چشمی به ما بیندازد و ما را غریغ محبت های خویش کند کمک کند راه را پیدا کنیم و به سوی خدا حرکت کنیم .

کاش در شبی از این شب ها رستگار میشدیم و راه حق  در پیش می گرفتیم .

به راستی علی  تنها مرد عادل زمین بود .

التماس دعا

علی همرائیان نژاد

 

پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 20:16 :: نويسنده : علی همرائیان نژاد

امشب شب شهادت مولای متقیان و یاور ستم دیدگان و فقراست  شب شهادت علی که هیچ کس همتای او نیست

او علی بود و علی خواهد بود مردی از تبار خدا که در خانه خدا متولد و در خانه خدا به سوی خدا شتافت آنگاه که صدا زد(فزت و رب الکعبه)

اینها را گفتم  تا مقدمه ای باشد برای باز کردن یک موضوع و آن هم موضوع هیئت و زنجیر زنی و سینه زنی

کجا هستند کسانی که تلاش کردند هیدت فعالیت نکند حالا جوابگو باشید شما که ادعای همبستگی و اتحاد را داشتید چرا این کار را کردید سال های قبل اگر با 10 نفر زنجیر زده می شد ولی به هر حال زده میشد کاش بجای شعار پیدایتان می شد 21 شب از ماه مبارک رمضان گذشت حتی برای یک بار  هم شما را ندیدیم متاسفم برای این فرهنگ سازی شما واقعا جای تاسف دارد باید در دنیای باقی پاسخ گو باشید بجای شعار عمل کنید .

کاش کمتر به  ریا کاری دست میزدید و برای نام تلاش نمی کردید

واقعا متاسفم

پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 1:19 :: نويسنده : علی همرائیان نژاد

سلام این یه پست ویژه هستش برا مهمونی که امشب به وبلاگم سر زده البته انگار قبلا هم سر میزده امکا نمیدونستم به هر حال میخوام بگم که خیلی خوشحالم که بهم سر زده و اینجا رو خونه خودش دونسته  کسی که همیشه به من محبت داشته و برام خیلی با ارزشه  یه دوست و رفیق خیلی خیلی خوب  امیدوارم که همیشه شاداب و سر حال باشی 

خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیلی  مخـــــــــــــــــــــــــــــــــــــلصتم

به خونه خودت خوش اومدی

تقدیم به اسم مستعار صبا

پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 1:14 :: نويسنده : علی همرائیان نژاد

 

 

 
امید کردستانی
مدیر بازرگانی، سهامدار و معاون ارشد کمپانی “گوگل” (Google)
ایرانی‌ های مطرح دنیا + تصاویر
حسین اسلامبلچی
رئیس بزرگترین شرکت مخابرات در امریکا یعنی شرکت پر آوازه “AT&T”
 
انوشه انصاری
موسس و مدیر کمپانی بزرگ “Telecom Technologies” امریکا و اولین زن فضانورد ایرانی

برای دیدن  بقیه افراد به ادامه مطلب مراجعه نمایید  ولی شرمنده که عکس خودمو نتونستم بزنم من اولین هکر استان شناخته شدم به لطف محبت بعضی افراد مومن و خدا جو  ببخشید دیگه حالا عکسم رسید میزارمش تو وبلاگ



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, :: 21:43 :: نويسنده : علی همرائیان نژاد

 

روز ها هفته ها ماه ها و سالها پشت سر هم در گذر هستند؛گذر زمان گذشت عمر ما انسانهاست گذشتی که به سرعت زمان و بدون اینکه گاها احساس کنیم زشت یا زیبا تلخ یا شیرین سخت یا آسان در حرکت است .
شاید در زندگی روزهایی را داشته ایم وحتی ساعاتی را که به سختی گذشته اند؛ از فرط تنهایی و بی کسی. و شاید روزهایی که به سرعت یک چشم بر هم زدن گذشته است . زندگی ما انسانها خیلی عجیب است وهرگز ما قدر زمان را نخواهیم دانست زمانی که ویرانگر خاطرات تلخ و شیرین زندگی پر تلاطم ماست . هر چقدر از زمان بگوییم و در زمان باقی بمانیم به قدرت ان پی نمبریم. قدرتی که در زمان نهفته است و راز ها را به مرور هویدا میکند . شاید در زندگی من ساعاتی بوده که هیچ گاه قدر آن را ندانسته ام و دیگر شاید هیچ گاه برایم تکرار نشود ولی قدر آن را ندانستم و شاید شما هم همینگونه باشید .
ساعات و لحظاتی مانند .لحظه رسیدن؛ مثل لحظه تولد؛ مثل اولین روز مدرسه؛ مثل اخرین فرصت عشق؛ مثل اولین نوازش مادر؛ مثل اولین باری که مادر را صدا زدیم ؛مثل تمام لحظاتی را که بی صبرانه منتظر امدن کسی بودیم و نیامد ؛و باز به خود امید می دادیم ؛ مثل لحظه های که برای زنده ماندن بهترین کسمان دست به دعا شدیم و کار ساز نبود . مثل لحظه هایی که می خواستیم فریاد بزنیم ولی نمی توانستیم.
لحظه هایی هم هست که تنهایی را با تمام وجودمان حس می کنیم. مهمتر لحظه هایی که از یاد خدا غافل می شویم و به بنده هایش امید می بندیم براستی چقدر سخت است و دشوار؛ زندگی در گذر است شاید برای یکی تلخ برای یکی شیرین و برای یک شاخه گل کوتاه اما زیبا و برای یک عاشق سخت و نفس گیر و بی انتها .
اگر ما به قدرت زمان پی ببریم شاید بتوانیم با مشکلاتمان دست و پنجه نرم کنیم   .اگر به مفهوم زمان دست یابیم دیگر از روزهایمان دلگیر نمی شویم .اگر زمان را با تمام وجود لمس کنیم دیگر زندگی برایمان تکراری و خسته کننده نخواهد بود .
ما از زندگی چه آموخته ایم ؟
ما آموخته ایم که باید زندگی کرد ؛زندگی زیباست ؛زندگی حس غریبیست که یک مرغ مهاجر دارد . و و و .....
بیایید آموخته هایمان را بار دیگر مرور کنیم . بیایید بار دیگر به زمان و زندگی با حسی دیگر بیندیشیم .چرا باید بگوییم زندگی اجبار است لاجرم باید زیست .؟
زندگی نعمت است و نعمت هم که داده دادار مهربان و درونش پر است از حکمت ها و راز ها .

وقی خدا فرصت زندگی را به ما داده است یعنی به ما اعتماد کرده است انسان ها دارای دو ویژگی هستند یا بهتر بگویم دارای دو وجود یکی روح و دیگری جسم یکی قابل لمس و دیگری قابل فهم بیایید روحمان را بیشتر و بهتر بفهمیم .
ما آفریده شدیم تا زندگی کنیم و از زندگی لذت ببریم زندگی مرغ مهاجر نیست اجبار هم نیست زندگی هدیه الهی است هدیه ای که کمتر کسی به ان عشق می ورزد و شاید بهتر بگویم کمتر کسی آن را درک می کند.
پس از امروز از این ساعت و از این دقیقه یعنی همین زمان وسعت دیدمان را تغییر دهیم و به زندگی با نگرشی دیگر چنگ بزنیم و ساده و صمیمی به با هم بودن لبخند بزنیم و سختی های زندگی را تلنگری بدانیم برای رسیدن به خدا .
تقدیم به کسایی که قسمت پر رنگی از زندگی من هستند.
چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, :: 14:30 :: نويسنده : علی همرائیان نژاد

 

چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, :: 1:53 :: نويسنده : علی همرائیان نژاد

در شب نوزدهم ماه مبارك رمضان بود، كه امير والايي‌ها و رادمرد سرافراز اسلام و آن يار هميشگي دين و شريعت محمدي به وسيله شمشير پليدترين و شقاوت پيشه‌ترين انسان‌ها فرق مباركش شكافت و خون سرش محاسن سفيد او را رنگين ساخت.

  امام علي (ع) بارها از پيامبر اسلام در مورد كيفيت و چگونگي شهادتش روايت‌ها شنيده بود و رسول خدا با سخنان معجزه‌آسايش كه خبر از آينده و رويدادهاي تلخ و غم‌بار داده بود.
  در روايت آمده است؛ که در جنگ خندق هنگامي كه امام علي (ع) مقابل جنگاور كفر و شرك «عمرو» قرار گرفت، با شمشير «عمرو» كه بر فرق سرش اصابت كرد، خون سر، تمام چهره و محاسن امام را رنگين ساخت. در حالي كه پيامبر با دستان مبارك خود فرق سر امام را پانسمان مي‌كرد و خون چهره گلگون او را پاك مي‌كرد، فرمودند:[1]
 
«اَينَ اَنا يومٌ يضربك اَشقَي الاخَرين عَلي رَاسِكَ وَيخضِب لِحیَتكَ مِن دَم راَسك»
 
«علي جان! آن گاه كه شقاوت پيشه‌ترين انسان‌ها با شمشير ستم و تجاوز فرق همايونت را هدف قرار مي‌دهد. و محاسن شريفت را به خون سرت رنگين مي‌سازد من كجا هستم تا زخم سرت را چون امروز پانسمان كنم»[2]
 
هنگامي كه ماه رمضان فرا رسيد. آن امام همام، شصت و سه بهار از عمر پربركت خويش را پشت سر نهاده بود. در آن سال نيز همچون سالهاي پیش در خانه فرزندان افطار مهمان بودند و به هنگام افطار بيشتر از سه لقمه غذا تناول نمي‌فرمودند.
در يكي از شب‌ها، فرزندان امام از ايشان علت كم خوردن غذا را پرسيدند. آن حضرت فرمودند:
 
«همانا روزهاي كوتاهي مانده است كه امر خداي – بلند مرتبه بزرگوار فرا برسد و من بيش از هر چيز دوست دارم كه در آن حال، شكمم خالي باشد.»[3]
 
  در شب نوزدهم ماه رمضان در خانه دخترش امّ كلثوم ميهمان بود. در آن شب نيز امام هنگام افطار بيش از سه لقمه غذا نخورد.
  امّ كلثوم دختر اميرالمومنين (ع) چنين مي‌گويد: «وقتي افطار در شب نوزدهم ماه رمضان پدرم ميهمان ما بود. براي آن حضرت طبقي كه در آن دو قرص نان جو و كاسه‌اي از شير و نمك ساييده شده بود، گذاشتم. پس از آن كه امام از نماز مغرب فارغ شدند، سر سفره حاضر شدند، هنگامي كه چشم ايشان به غذا افتاد و خوب آن را نگريستند، سر خود را با تأسف تكان داده و فرمودند كه كاسه شير را بردار و با اندكي قرص نان و نمك افطار كردند. پس از سپاس به بارگاه خداوند براي نماز و نيايش برخاست. حضرت پيوسته مشغول ركوع، سجود، دعا و تضرّع بودند. امام (ع) تمام شب را بيدار بودند و خداوند متعال را پيوسته عبادت مي‌كردند و در آن شب گاه و بي گاه از اطاق خويش بيرون مي‌رفتند و با نگاه به آسمان نيلگون مي‌فرمود:
«به خدا سوگند اين همان شبي است كه محبوبم و آموزگارم به من وعده داده است. به خداوند سوگند، هرگز دروغ نگفته‌ام و از رسول خدا دروغ نشنيده‌ام، همانا امشب آن شبي است كه به من وعدۀ شهادت داده شده است»[4]
 
  در آن شب، سورة «يس» را تا آخر تلاوت نمودند و بعد از آن اندكي به خواب رفتند. به ناگاه با دلهره از خواب بيدار شده و فرمودند:
 
«خداوندا، ما را در لقاي خود بركت ده»
 بسيار مي‌فرمودند:
 
«لاحَولَ ولا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ العَليِّ العَظيمِ»
 
در ادامه دختر ارجمندش چنین آورده است كه:‌ آن شب پدرم به فرزندانش فرمودند:
«عزيزانم امشب خوابي ديدم؛ مي‌خواهم آن را برايتان وصف كنم»
 
آن گاه فرمودند:
«پيامبر را در عالم رويا ديدم. ایشان به من فرمودند: «يا اباالحسن! انّك قادم الينا عن قريب»علي جان به زودي ميهمان ما خواهي بود»
 
و نیز فرمودند:
«شقاوت پيشه‌ترين مردم به سوي تو خواهد آمد و محاسن شريف تو را به خون سرت رنگين خواهد ساخت. «وانا والله مشتاق اليك، فهلم الينا فما عندنا خيرٌ لك وابقي»به خدا سوگند كه من در شور و شوق ديدار توام و تو در سومين دهۀ ماه خدا به ميهماني ما خواهي شتافت، بيا كه آن چه نزد ماست براي تو بهتر و پاينده‌تر است»[5]
 
  هنگامي كه اهل خانه، اين سخنان جان فرساي ايشان را شنيدند، همه اشك ريختند و به سختي گريستند و فرياد و ضجّه زدند و صدا به گريه بلند كردند. و آن حضرت، آن‌ها را دعوت به سکوت کردند، وقتي ساكت شدند، آن ها را به خوبي‌ها، سفارش و امر كرده و از بدي‌ها نهي فرمودند. هر قدر، وقت صبح طلوع فجر نزديك‌تر مي‌شد، بر اضطراب و تشويش اميرمؤمنان افزوده مي‌گشت. ترس ايشان از شأن و جايگاه خداوندي بود، نه از مرگ و خروج روح از بدن!
  چنين روايت شده است كه هرگاه وقت نماز فرا مي‌رسيد رنگ رخسار اميرالمؤمنين (ع) تغيير مي‌كرد و بدن ايشان مي‌لرزيد. به همين جهت، بار ديگر امّ كلثوم به آن حضرت عرض كرد: امشب، بيداري و اضطراب شما براي چيست؟ فرمودند:
«همانا اگر امشب را به صبح برسانم، كشته خواهم شد.»[6]
 
  شب نوزدهم به پايان رسيد، امام، رفته رفته آماده رفتن به مسجد براي اقامه نماز شدند. هنگامي خروج حضرت از درب منزل، مرغابي‌ها راه را بر امام بستند، تا امام به مسجد نرود. قلاب در به كمر ايشان گير كرد و كمربند امام باز شده  و به زمين افتاد. امام كمربند خويش را بست و راهي مسجد شد.
  حضرت پس از ورود به مسجد کوفه، در تاريكي چند ركعت نماز خوانده مشغول تعقيبات نماز شدند. پس از آن به پشت بام مسجد ندای اذان سر داد و خفتگان در مسجد را بیدار نمود. سپس آرام آرام نزديك محراب شد و با حضور قلب مشغول نماز شدند.
  "ابن ملجم" آن عنصر تيره بخت نيز در نقشه خائنانه‌اش تصميم گرفته بود تا آن حضرت را به هنگام برخاستن از ركوع و يا سر برداشتن از سجده هدف گيرد. به همين جهت پس از آغاز نماز دزدانه برخاست و به سرعت خود را كنار ستوني كه امام در كنار آن به نماز ايستاده بود رساند تا در فرصت مناسب به سهمگين‌ترين جنايت تاريخ بشری دست يابد. هنگامي كه امام آن پيشواي نماز و نيايش سر از سجده نخست برداشت، آن ملعون با شمشير زهرآلودش كه با هزار دينار آن را آغشته به زهر ساخته بود، فرق همايون سهيل عدالت و آزادگي را نشانه رفت. درست همان جاي را هدف قرار داد كه در جنگ خندق به وسيله شمشير «عمرو عامري» هدف قرار گرفته بود. فرق مبارك امام شكافت. خون سر و صورت امام را رنگين كرد. امير والايي‌ها بر چهره به محراب افتاد در حالي كه زمزمه‌اش اين بود:
«بسم الله و بِاللهّ وعَلي مِلّةِ رَسولِ اللهِ: فزت وَ رَبِّ الكعبه»
به پروردگار كعبه رستگار و كامياب شدم.
 
آن گاه فرياد زدند كه:
«به پروردگار كعبه سوگند! ابن ملجم مرا كشت، آن ملعون، آن فرزند يهوديه مرا كشت، اي مردم ابن ملجم از دست شما مگريزد.»[7] 
 
 بدين ترتيب امام (ع) با بيان نام و نشان از قاتل خود، خواست بي‌گناهي در آن شرايط بحراني كشته يا زخمي و دستگير نشود.  ضربت ابن ملجم ملعون، فرق مبارك حضرت را تا پيشاني و محلّ سجده شكافته بود.
  تا آن زمان تاريخ پيامبران به خود اين موضوع را نديده بود كه در روز رحلت يا شهادت، جبرئيل نداي آسماني سر دهد. اما از شگفتي‌هاي عظمت و معنويت علي (ع) بود كه با فرود آمدن شمشير تاريك انديشي و خشونت بر فرق سر آن امام همام در حالي كه هنوز زنده بود، فرشته وحي شهادت جان سوز او را اعلام كرد. خبر اين جنايت سهمگين مانند تندبادي كوفه و اطراف آن را به لرزه درآورد. زن و مرد، پير و جوان، سالم و بيمار سراسيمه از خانه‌هاي خويش بيرون ريختند و با شيون و فرياد راه مسجد و خانه علي (ع) را در پيش گرفتند. از سوي ديگر «مرادي» دژخيم كه آهنگ فرار داشت، به دست مردم اسير گرديد و درحالي كه ديدگان خون رنگ و از حدقه بيرون آمده‌اش از وحشت عميق او خبر مي‌داد، وی را به مسجد آوردند. امام علي (ع) وقتي چشمان خود را گشودند و به "ابن ملجم" نگريستند كه دستان او را بسته بودند و شمشيرش بر گردش آويزان بود، با صدايي ضعيف و همراه با دلسوزي و مهرباني فرمودند:
 
«اي مرد؛ گناه بزرگي كرده‌اي! مرتكب امري عظيم و فعلي بسيار بزرگ شده‌اي، آيا بد امامي براي تو بودم كه پاداش مرا اين گونه دادي؟ آيا با تو مهربان نبودم و تو را بر ديگران ترجيح ندادم و به تو احسان نكردم. آيا مردم نمي‌گفتند تو را به قتل برسانم و....امّا به تو آسيبي نرسانيدم و تو را آزاد گذاشتم، با اينكه مي‌دانستم حتماً مرا خواهي كشت، امّا مي‌خواستم حجت خدا بر تو تمام شود و خدا انتقام مرا از تو بگيرد. و نزد خدا بر تو غالب شوم، اي فرومايه، مي‌خواستم كه شايد از گمراهي خود برگردي ولي شقاوت بر تو غالب شد و مرا كشتي، اي شقي‌ترين اشقيا.»[8]
 
  آن گاه امام (ع) رو به فرزند خود كرد و در حق آن ملعون سفارش نمودند:
 
«اي فرزندم با اسير خود مدارا كن و با او مهربان باش و نيكي و شفقت و رحمت را در پيش گير. پس اگر من از دنيا رفتم او را قصاص كن و با يك ضربت بكش و او را با آتش نسوزان و او را مثله نكن»
 
  آن ملعون حرمت ماه خدا را در حق حجت او در برابر بندگان رعايت نكرد و در هنگامی آن حضرت در حضور حضرت حق بود، خون او را ريخت. فرشتگان آسمانها و ملكوت اعلي به او، خون گريه كردند و فرشته وحي با اندوه و زاري ندا داد كه به خدا سوگند كه بنيان‌هاي هدايت فرو ريخت و خردمندان دريافتند كه ديگر نه هشدار دهنده‌اي هست و نه هدايت‌گر و روشني‌ بخشي.[9]
 
التماس دعا

*******************************


 

[1] . قزويني، محمد كاظم؛ امام علي (ع) از ولادت تا شهادت، ترجمه علي كرمي، قم، انتشارات دليل ما، 1380، ص 618.
[2] . قمي، شيخ عباس؛ منتهي الامال، چاپ گيتي، انتشارات كتابچي، ج 1، ص 169.
[3] . پیشین، ص 619.
[4] . قمي، شيخ عباس؛ منتهي الامال، چاپ گيتي، انتشارات كتابچي، ج 1، ص 172.
[5] . همان، ص 173.
[6] . القاضی ابی حنیفة النعمان ابن محمد التمیمی المغربی؛ شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، بیروت، دارالثقلین، ج 2، ص 430.
[7] . قزويني، محمد كاظم، امام علي (ع) از ولادت تا شهادت، ترجمه و نگارش علي كرمي، 1380، ص 628.
[8] . قمي، شيخ عباس؛ منتهي الامال، چاپ گيتي، انتشارات كتابچي، ج 1، ص 183.
[9] . حسینی مطلق، سید محمد رضا؛ شهید تنها، قم، انتشارات پارسایان، چاپ اول، 1381، صص 121- 120.


 

دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, :: 18:10 :: نويسنده : علی همرائیان نژاد

 

 

 

 

شنبه 14 مرداد 1391برچسب:, :: 13:10 :: نويسنده : علی همرائیان نژاد

خانه عالم

سالن ورزشی روستا

بله این دو از سازه هایی هستند که هرگز ساخت آنها به پایان نمی رسد از چند سال قبل شروع و هنوز که هنوز است خبری از پایان کار این دو بنا وجود ندارد .نمیدانم مشکل در چیست شاید زمینش غصبی باشد و یا شاید بودجه ندارند شاید هم کسی پیگیر کارش نیست شاید اصلا این دو وجود نداشته باشد و مثل شاهکار های زی زی گولو فقط به صورت خیالی به چشم ما و رهگذران می اید نمیدانم واقعا گیج شده ام  .

نظر شما بینندگان در این مورد چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

        U        

خانواده های محترم  غلامیان و میگلرد منفرد

باغ زندگی از لحن شیرین هزار دستان خانواده های شما تهی شد و دیگرصوت خوش آنان شنیده نمی شود. گرچه پرواز روح بلند نغمه پرداز گلشن آرزو هایتان ؛ما را نیز که از یاران نزدیک آنها بودیم به قدر شما تکیده کرد اما چون او را شهروند شهر عشق و از طایفه خدمت و عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت میدانیم یاد سلوک انسانیشان را تسلی    بخش جان میکنیم.

شما نیز اندوهگین نباشید که مسیر خلد برین برای همه رهروان طریق دوست؛ روشن و نورانی است.

s   

هیئت زنجیر زنی ابوالفضل العباس روستای سنا

پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 1:14 :: نويسنده : علی همرائیان نژاد

 

 

 
 

 

دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 10:36 :: نويسنده : علی همرائیان نژاد

 رمضان ماه نزول قران ماه رحمت و مغفرت الهی ماه سفره های آسمانی در سر تا سر کشور های جهان سایه افکنده است و مومنان  در این ماه با روزه داری خود از خداوند درخواست بخشش گناهان و سیر تکاملی نفس را می طلبند.

چقدر زود گذشت بچه که بودم صبح ها با صدای مناجات اهل محل و  مساجد بیدار می شدم  آن موقه روزه نمیگرفتم چون سنم اقتضا نمیکرد اما همیشه ندای مناجات و اذان در گوشم بود و صفا و صمیمیت خاصی داشت.

کم کم زمان گذشت شب و روز سپری شد و بزرگ شدم و از دیروز های  نه چندان دور به امروز زود گذر آمدم و از فردا می ترسم .چقدر تحول چقدر تغییر نمیدانم اما دیگر از صفا و صمیمیت آن روز ها خبری نیست از مناجا تهای سحر مردم محل از صدای مناجات مساجد ؛ اگر هم هست مثل سابق نیست .

غروب که می شد بعد از افطار  مسجد ها شاهد جوانانی بود که برای خواندن قران به آنجا می رفتند دعا می خواندند و مناجات میکردند .

به یاد دارم سحر هایی را که با اشتیاق برای مناجات کردن و بیدار کردن مردم به مسجد می رفتم  حتی  دوستانم را هم بیدار میکردم و چند نفری برای مناجات و خواندن دعای سحر به مسجد محل می رفتیم چقدر خوشحال بودیم و صاف و ساده .

و امروز در اتاقی محبوس نشسته ایم خود را زندانی بی توجهی کرده ایم  رمضان می آید و تمام میشود نه از ختم قران خبریست نه از دعا و مناجات  خودم را میگویم .

نه از سادگی خبریست و نه از صمیمیت شاید ما با هم بد رفتار میکنیم شاید هوای همدیگر را نداریم شاید افکار همدیگر را قبول نداریم .

امروز که روحانی داریم  چرا ؟ چرا هیچ کس جذب مسجد نمی شود ریشه این کار در چیست در کدام خاک ریشه کرده  شاید خاکش آلوده باشد که ریشه حرکت نمیکند و شاید در منجلابی ریشه دوانده که باید زمینه ساز این کار شویم ریشه را پیدا کنیم خاکش را عوض کنیم شاخه های این درخت را هرس کنیم  رنگی تازه به شاخه هایش بدهیم این درخت را بارور کنیم تا همه از میوه هایش استفاده کنند.

کجایند مردان بزرگی چون مرحوم ملا حیدر سناپور که قران را خط به خط به جوانان این روستا آموخت .

کجایند جوانانی همتای مرحوم علیرضا سنا پور معلمی که جوانیش را صرف خدمت به خلق خدا و اموزش قران کرد .

کجایند مردان و زنانی که دلشان برای این خاک می سوخت و تلاش میکردند .

وامروز چه کسانی این کار ها را انجام میدهند .

دیروز آموزش قران و معرفت سرمشق جوانان و پیرمرد های ما بود  و امروز ناجوانمردی سر مشق خیلی های ما  اول خودم را میگویم .

دیروز عشق به این خاک سر لوحه ما بود و امروز عشق به یک صندلی خیلی  ها را اسیر خود کرده است .

دیروز عمل کردن در سر فصل زندگی ما بود و امروز شعار و پز دادن به ساخت یک صندلی سر فصل زندگی ماست .

دیروز مرد بودیم و امروز نامرد  دیروز به فکر خاک زادگاهمان بودیم و امروز به فکر خاک کردن جوانان روستا .

از دیروز و امروز نوشتن شاید سودی نداشته باشد ولی این حرفها را زدم تا شاید خودم به خودم بیایم  خودم بدانم که کارم اشتباه است خودم بدانم زندگی فقط ساختن یک صندلی نیست ساختن یک مکان نیست  زندگی ساختن اینده جوانان و مردمان شریف روستایم است .

نوشتم تا بدانم زندگی کسی را بیگناه به دار انداختن نیست زندگی گرفتن دست خطا کاریست برای هدایت او .

نوشتم تا بدانم زندگی گذشت دیروز و امروز و فرداست و درنهایت این خاک ما را در آغوش  می گیرد خواه خوب باشیم  خواه بد .

طاعات و عبادات قبول

کوچک همه شما علی همرائیان نژاد 

 

شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 21:34 :: نويسنده : علی همرائیان نژاد

 پایگاه خبری خلیج فارس  در یک تیتر با عنوان چه کسی پاسخ گوست درخواست کشاورزان روستای سنا را در مورد سد خاکی روستا پیگیری کرده است امیدوارم که مسئولین هم پیگیر این قضیه باشند.

برای دیدن خبر می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید.

pgnews.ir/showpage.aspx

شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 21:31 :: نويسنده : علی همرائیان نژاد

 ا سلام خدمت دوست عزیز و گرامی (مرد دشتی) به دلیل منقرض شدن اینترنت بروسر  ie8  من پیام شما رو ندیدم و الان که بروسرم رو ارتقا دادم با پیام شما مواجه شدم و بلافاصله در وبلاگ درج کردم البته من این مطلب رو در وبلاگ صدای روستا دیدم و جواب شما رو هم دادم اما از مسئولین درخواست میکنم که شهامت داشته باشن و حد اقل یک نه بگن تا مردم بفهمن که به ما جواب میدن یا نمیدن  سکوت  یعنی  خیلی حرفها و از نظر من یعنی ترس از رویارویی با این نوع سوالات  پس خواهش میکنم برای نظرات مردم احترام قائل بشین و پاسخ گو باشین

*********************

سلام خدمت مدیر محترم وبلاگ سنا نیوز اینجانب یک در خواست دارم از شما که این نظر بنده را در وبلاگ درج نمایید.

در خواست مرد دشتی از دهیاری روستا:::::::

از مرد دشتی از روستای روستای سنا به دهیاری محترم روستای سنا احتراما به استحضار می رساند که برای اطلاع رسانی مردم ((در صورت امکان)) لطفا تمامی حسابهای دهیاری را از قبیل

۱- دریافتی از دهیاری قبل

۲- بوجه ای که از دولت دریافت شده

 ۳- دریافت خود یاری از مردم از قبیل::

۱-۳ دریافت عوارض برای ماشین زباله

۲-۳-  دریافت عوارض کنتور برق

۳-۳- دریافت عوارض کنتور آب

۴-۳- دریافت جواز ساخت منازل

۵-۳- دریافت جواز تجاری و غیره را به صورت شفاف اعلام کنید .

۴- دریافتی از دیگر نهاد هاموجود در روستا

و هزینه های مخارج انجام شده را نیز اعلام کنید لازم به ذکر است که شما کلیه مطالب خود را در نظرات این وبلاگ یا بهار وحدت به ثبت برسانید. مطالب شما در سایت درج و در اختیار مردم روستا قرار می گیرد. من قصد توهین ندارم اگه میشه در وبلاگ بهار وحدت هم درج نمایید ممنون میشم . یا اینکه می توانید یه بنر درست کنید و کلیه مخارج و کارهایی که انجام داده اید را در آن بنویسد تا مردم اطلاع پیدا کنند. آقای همرائیان من به وبلاگ صدای روستا فرستادم تو وبلاگش نگذاشت حالا از شما خواهشمندم که در وبلاگتون درج نمایید.

***************

باز هم از مرد دشتی بخاطر تاخیر ناخواسته از درج این مطلب معذرت میخوام و بار دیگر از مسئولین درخواست میکنم که به مرد دشتی و خیلی های دیگر پاسخ گو باشند 

ممنون

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 120
بازدید کل : 290100
تعداد مطالب : 117
تعداد نظرات : 186
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


****

جاوا اسكریپت

Flash Required

Flash is required to view this media. Download Here.